تیله کوچولو

عذر خواهی

1391/4/6 2:50
نویسنده : ساره
1,095 بازدید
اشتراک گذاری

عسل مامان سلام.

شرمندتم عزیزم که وبلاگ خوشکلتو به روز رسانی نکردم . ببخشید . مامانی خیلی درگیر بود خجالت

داستان بابایی رو برات خلاصه میکنم .

ما رفتیم تهران و بابایی  تو بیمارستان مهر بستری شد و یه عالمه دکترای جورواجور بالاسرش اومدن . خدا حفظ کنه دکتر فانی رو . خیلی بهمون کمک کرد و برامون زحمت کشید . یه عالمه آزو سی تی اسکن و سونوی کالرداپلر و سی تی اسکن و .... انجام داد . با اینکه دکتر بهار (دکتر انکولوژی) بیماری بابایی رو سرطان تشخیص داد و مامانی رو کشت و زنده کرد اما وقتی جواب تمام آزمایش های بابا اومد معلوم شد که یه ویروس و باکتری موزی تو ریه ی بابایی هست که داره اذیتش میکنه ، مامانی احساس کرد که تازه متولد شده .فرشته

چه لحظه ی باشکوهی بود . با همه ی وجود فریاد زدم و خدارو شکر کردم که همسر عزیزتر از جانم میتونه بعد از یه مدتی سلامتیشو به دست بیاره و همیشه پیشم بمونه .

عید اومدی و شما بین ما نبودی .

عیب نداره . میدونم که خدا منتظره تا تو وقتش تورو به ما هدیه بده .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

احلام
9 تیر 91 15:10
خداروشکر عزیزممممممم .....بمیرم قبلش چی کشیدی


فدات احلام جون .بوووووووووووس
مهديه
4 مرداد 91 22:12
سلام.يه دنيا تبريك.اميدوارم تا آخر عمر120سالتون كنارهم شاد و خوشبخت و البته سلامت زندگي كنيد


مرسی مهدیه جونم . نمی دونی چی کشیدم . خدا به جوونیه شوهرم رحم کرد . خدا هزار مرتبه شکر .
ممنون از دعای خیرت . بوس دوست خوبم .